تصمیم بزرگ من...
وبگاه بهارنارنج

♥بهارنارنج♥

♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



تصمیم بزرگ من...

بازدید : 1659

 

سلام به دوستای عزیزم

جدیدا یه تصمیم گرفتم که به یه هدف برسم

که در راستای تحققش باید خیلی بجنگم...

باکی؟؟ باخودم...

یه سرّه که فقط با یه نفر در میون گذاشتم... که کلی هم کمکم کرد...

ممنونم عزیزم بیا ببوسمت

خدایا عشقم نفسم عزیزم جونم کمکم کن...



نظرات شما عزیزان:

mahla
ساعت20:07---5 بهمن 1391
سلام عسيسم من از وبت خوشم اومد لينكت كردم لطفا تو هم لينكم كن

محدثه
ساعت12:04---5 بهمن 1391
سلام آجي خودم

خخخخخخخخخخخيلي ممنون كه به وبم اومدي

از نظراتت هم متشكرم

وب محشري داري مثل خودت

ممنون
پاسخ:خاهش میکنم گلم لطف داری بازم بیا


nima
ساعت21:34---20 دی 1391
گاهی عمر تلف میشود ؛











به پای یک احساس …











گاهی احساس تلف میشود ؛











به پای عمر !











و چه عذابی میکشد ،











کسی که هم عمرش تلف میشود ؛











هم احساسش …


غمكـــــــــــده
ساعت19:27---11 دی 1391
روزی یک مریض به دکتر مراجعه کرد و از کمر درد شدید شکایت داشت.

دکتربعد از معاینه ازش پرسید: خب، بگوببینم واسه چی کمرت درد می کنه ؟!مریض گفت :محض اطلاعتون باید بگم که من برای یک کلوپ شبانه کار می کنم، امروز صبح زودتر به خونمرفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم!وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که یکی با همسرم بوده ، در بالکن هم باز بود، من سریع دویدم طرف بالکن، ولی کسی را اونجا ندیدم!وقتی پایین را نگاهکردم، یه مرد را دیدم که می‌دوید و در همان حال داشت لباس می‌پوشید!!!من هم یخچال را که روی بالکن بود بلند کردم و پرتاب کردم به طرف اون!فکر کنم دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچال باشه.....

مریض بعدی، به نظر می رسید که تصادف بدی با یک ماشین داشته!دکتر بهش گفت : مریض قبلیِ من بد حال به نظر می رسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره! بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟!مریض پاسخ داد : باید بدونید که من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روز کار جدیدم بود...ولی من فراموش کرده بودم که ساعت را کوککنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم، من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباس‌هایم را می‌پوشیدم،شما باور نمی‌کنید؛ ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سرمن!!!

وقتی مریض سوم وارد شد به نظر می رسید که حالش حتی از دو مریض قبلی هم وخیم‌تره !دکتر در حالی که شوکه شده بوده پرسید: تو دیگه از کدوم جهنمی فرار کردی......!!!و بیمار جواب داد : خب، راستش من داخل یک یخچال نشسته بودم که یهو یک نفر اون را از طبقهء پنجم پرتاب کرد پایین...
پاسخ:اینو قبلا فهمیده بودم ...ولی فک میکنم اونی که تو بخچال بوده خودت بودی داداشییییی..یییییییی ههههه


پرنسس
ساعت17:38---11 دی 1391
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
...
بابا برو تو دل مشکل بزن فکشو بیار پایین.من پشتتم!!!!!!(یعنی لنگ من بودیاااا...میدونم!!!!!شه شه شه


ژيلا
ساعت17:20---11 دی 1391
یعنی بامن درمیون نمیذاری

ghazali khanum
ساعت16:58---11 دی 1391


چــــه ســـــاده لـــــوحـــانـــه

بــــال بـــال زَدن هــــايَت

ميــــان بـــازوانَــــم را بـــاور کَــــرده بــــودَم !

نميــــدانستَــــم تمــــرين ِ پَــــريـــدن ،

بـــــه هَــــواي ديگَـــــريستـــــ ...!


پاسخ:زیبا بود گلم ممنون که اومدی...


ghazali khanum
ساعت16:41---11 دی 1391
سلام آجی جوننننننننممم خوبی؟؟؟بالاخره تونستم بیامممم...فکر کنم ایراد از قالبت بود گویا!!!
همه نوشته هاتو خوندم گلم...میسی که بهم سر میزدی
راستی آهنگت تو حلقم...


شیـ♥احسان♥ـطون
ساعت14:18---11 دی 1391
بلا نگیری تو خرپشمک با این کارات

میدونم موفق میشی

محدثهههههههههه محدثهههههه هی هی

کشتیمون تا آپ کردیا


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



════════ ೋღ♥ღೋ ════════








یا حسین-بهارنارنج